Embrace of the mafia
part:2
ویو جنا. یهو داخل یه کوچه پیچید گفت
کوک. من باید برم جایی...اون ماشینی که جلو تر وایستادا راننده شخصیه خودمه....
میبرتت عمارت...من امشب نمیام.
توهم میری عمارت وای به حالت اگه بفهمم جای دیگه ای رفتی!
جنا. .....(بی سر و صدا پیاده میشه و میره داخل ماشین ديگه)
ویو جنا. همین که پیاده شدم و رفتم سمت اون ماشینه راننده در ماشین رو باز کرد به سختی با اون لباس عروس نشستم داخل ماشین و در رو محکم کوبیدم..
اشک روی گونم سر خورد.
لعنت به همتون
دیدم که اون عوضی رفت و داشت دور تر میشد.
همین که راننده خواست دور بزنه گفتم
جنا. برو دنبالش...
- ولی خانم اقا گفتن....
جنا. زود باششش..فعلا هرچی من میگم بگو چشمم.
- چشم.
ویو جنا. رفت دنبالش که حدودا بعد از نیم ساعت یه جا وایستاد و پیاده شد.
بار بود؟
رفت داخل و ده دقیقه بعد اومی بیرون و در حالی که با گوشی حرف میزد رفت داخل ماشین و قبل از اینکه بره
یه پسر دیگه رفت کنار ماشینش.
نمیدونستم داشتن چی میگفتن ولی لحظه آخر با صدای بلندی گفت
کوک. برام جورش کن.
ویو جنا. نمیدونستم در مورد چی حرف میزدن که رفت یه جای دیگه.
در یه خونه ویلایی بزرگ وایستاد.
ماشینی که من داخلش بودم سر کوچه بود ولی زیاد با اون فاصله نداشت...
چون شیشه دودی بود نمیتونستم درست ببینم پس شیشه رو دادم پایین.
یه دختره رو دیدم که از وضع لباسش معلوم بود چه جور آدمیه..
همین که از در خاستن برن داخل دوباره برگشت و مشکوک پشت سرش رو نگاه کرد.
منو دید حس کردم واقعا ترسیدم
ولی نه واقعا خیلی ترسیده بودم!
سریع شیشه رو بالا دادم و به راننده گفتم
جنا. زود باش برو....
- کجا بریم؟
جنا. زود برو لعنتی. برو همونجایی که اولش قرار بود منو ببری!
- بله چشم.
ویو جنا. نمیدونم چی شد فقط به راننده گفتم سریع تر منو برسونه.
مطمئن بودم داره از پشت سرمون میاد..
تا اینکه رسیدیم...
سریع پیاده شدم و رفتم داخل...حتی نمیدونستم اتاقم کدومه.
شانسی در یه اتاق رو باز کردم که با دیدن...
_____________________________
بای بای
برید بخوابید فردا مدرسه داریم😬😑
https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/
ویو جنا. یهو داخل یه کوچه پیچید گفت
کوک. من باید برم جایی...اون ماشینی که جلو تر وایستادا راننده شخصیه خودمه....
میبرتت عمارت...من امشب نمیام.
توهم میری عمارت وای به حالت اگه بفهمم جای دیگه ای رفتی!
جنا. .....(بی سر و صدا پیاده میشه و میره داخل ماشین ديگه)
ویو جنا. همین که پیاده شدم و رفتم سمت اون ماشینه راننده در ماشین رو باز کرد به سختی با اون لباس عروس نشستم داخل ماشین و در رو محکم کوبیدم..
اشک روی گونم سر خورد.
لعنت به همتون
دیدم که اون عوضی رفت و داشت دور تر میشد.
همین که راننده خواست دور بزنه گفتم
جنا. برو دنبالش...
- ولی خانم اقا گفتن....
جنا. زود باششش..فعلا هرچی من میگم بگو چشمم.
- چشم.
ویو جنا. رفت دنبالش که حدودا بعد از نیم ساعت یه جا وایستاد و پیاده شد.
بار بود؟
رفت داخل و ده دقیقه بعد اومی بیرون و در حالی که با گوشی حرف میزد رفت داخل ماشین و قبل از اینکه بره
یه پسر دیگه رفت کنار ماشینش.
نمیدونستم داشتن چی میگفتن ولی لحظه آخر با صدای بلندی گفت
کوک. برام جورش کن.
ویو جنا. نمیدونستم در مورد چی حرف میزدن که رفت یه جای دیگه.
در یه خونه ویلایی بزرگ وایستاد.
ماشینی که من داخلش بودم سر کوچه بود ولی زیاد با اون فاصله نداشت...
چون شیشه دودی بود نمیتونستم درست ببینم پس شیشه رو دادم پایین.
یه دختره رو دیدم که از وضع لباسش معلوم بود چه جور آدمیه..
همین که از در خاستن برن داخل دوباره برگشت و مشکوک پشت سرش رو نگاه کرد.
منو دید حس کردم واقعا ترسیدم
ولی نه واقعا خیلی ترسیده بودم!
سریع شیشه رو بالا دادم و به راننده گفتم
جنا. زود باش برو....
- کجا بریم؟
جنا. زود برو لعنتی. برو همونجایی که اولش قرار بود منو ببری!
- بله چشم.
ویو جنا. نمیدونم چی شد فقط به راننده گفتم سریع تر منو برسونه.
مطمئن بودم داره از پشت سرمون میاد..
تا اینکه رسیدیم...
سریع پیاده شدم و رفتم داخل...حتی نمیدونستم اتاقم کدومه.
شانسی در یه اتاق رو باز کردم که با دیدن...
_____________________________
بای بای
برید بخوابید فردا مدرسه داریم😬😑
https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/https://wisgoon.com/hashtag/تابع_قوانین_ویسگون/
- ۱۵.۴k
- ۰۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط